یک تن مهاجرین کشورمان مقیم جمهوری ایران پس از سفر با کاروان راهیان نور به مناطق جنگی، هشت سال دفاع مقدس ایرانیان در مقابل رژیم بعثی صدام، دیکتاتور سابق عراق، دلنوشتههای جالبی را بر روی کاغذ آورده است. خبرگزاری انصار، بدون دستبرد به این نوشته و احساسات پاک و دینی این هموطن عزیزمان، اقدام به نشر ان مینماید:
چه در فکه،
و چه در سنگلاخ و پنجشیر؛
مسیرمان آزادیست.
و پرستوهای عشق،
در دهلاویه و شطالعرب،
و در بامیان و کابل؛
به خدا میپیوندند...
خون حسین در روح زمان جاریست،
و از نفس زمین میجوشد.
در کربلا و خوزستان،
در بعلبک و کشمیر،
و حتی در قطیف و سعده و منامه،
و در غزه هم از نَفَس باز نمی افتد.
(سیدعلی موسوی، اهواز، منطقهی عملیاتی فتحالمبین، 10/ 12/ 1393)
اهواز، خرمشهر، دوکوهه، سوسنگرد، فکه، شلمچه، هویزه، دهلاویه و عملیاتهایی چون فتحالمبین، والفجر، بیتالمقدس؛ کربلا و بدر و خیبر،... نامهای آشناییست که در گوش زمان جاریست و یادآور آزادی و عظمت ملتی که در مقابل طاغوت و استکبار نَه میگوید.
36 سال از انقلاب جهانی اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) که به گفتهی خودِ آن انسانِ کاملِ ملکوتی نفس " انفجار نور" بود؛ میگذرد. این تحول بزرگ جهانی همچنان که بارقهی امیدی بر دل آزادگان، حقطلبان و دادخواهان دنیا شد؛ زورگویان، مستکبران و طاغوتیان زمان را گران آمد و چون هستیی پوچ، منافع ننگین و توهمات شیطانی شان را برباد فنا میدیدند، به فکر توطیه و کارشکنی افتادند و خواستند، چراغی را که ایزد برفروخته است با باد دهان اهریمنی شان خاموش سازد.
اما نه تنها این چراغ الهی خاموش شد که همچنان گسترش یافت، ریش پُفکنندگان را سوزاند، ظلمتها درنوردید و جهان محروم از عدالت و آزادی را با نوای حقطلبی و عدالتخواهی و شعار " استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" اش نورانی و گرم ساخت.
چراغی را که ایزد برفروزد = هرآنکس پُف کند ریشش بسوزد
... سپاه اهریمن علیه نور الاهی بسیج شده بود و طلایه دار این سپاه، صدام غدار و رژیم دد منش بعثی عراق بود. در قلب این لشکرِ سیاه، اسراییل و امریکا ایستاده بودند و در راست و چپ سعودیها، خلیجیها، فرنگیها و...
... دشمن از زمین و هوا بر ایران جمله کرد و میخواستند نظام نوپای جمهوری اسلامی را در چند روزی منهدم کنند. ارتش بعثی عراق برای اشغال سه روزهی استان خوزستان، هدف اصلی خود را تصرف اهواز قرار داده بود. دشمن طی دو روز، مقاومت مدافعان محورهای طلاییه و کوشک را شکست و از جنوب خود را به 15 کیلومتری اهواز رساند و در 5/7/1359 در حوالی کارخانهی نورد متوقف شد.
ارتش بعثی عراق از سمت شمال غرب نیز پس از اشغال سوسنگرد، در 8/7/ 1359 خود را به جنوب جادهی حمیدیه اهواز رساند.
احساس نگرانی شدید از سقوط اهواز و سخن تکان دهندهی امام که" مگر جوانان اهواز مرده اند؟!" موجب شبیخون پاسداران اسلام به قوای دشمن و انهدام آنها شد. سپس با همکاری نیروهای ارتش ایران، سوسنگرد و بستان آزاد گردید.
مهمترین عملیاتی که در منطقهی اهواز به اجرا درآمد، عملیات بیتالمقدس بود که در 10/2/1361آغاز شد و با اجرای آن دشمن تا مرز عقب رانده شد و اهواز از محاصره دشمن در جنوب غرب آزاد شد. در روزهای پایانی جنگ نیز نبرد بزرگی در این منطقه درگرفت و در حالی که دشمن با انبوهی از لشکرهای خود به منطقهی اهواز و خرمشهر هجوم کرد، پیام هشدار دهندهی امام، همت سپاه و نیروهای مردمی را برانگیخت و دشمن همچنان شکست خورد و تا مرز عراق عقب کشید.
نگارنده طی سفری همراه با کاروان راهیان نور به سرزمینهای مقدسی پاگذاشتم که قدم به قدم عجین با خون شهدای راه اسلام و آزادی است، و از مناطق دوکوهه، فتحالمبین، شرهانی، فکه، دهلاویه( مقتل شهید چمران)، هویزه(مقتل شهید آوینی)، طلاییه، اردوگاه فاطمه الزهرا (خرمشهر)، اروندرود، مسجدجامع خرمشهر که نماد مقاومت بود، شلمچه، سوسنگرد، شوش و اندیمشک در استان خوزستان و معراجالشهداء و بیمارستان صحرایی جنگی در اهواز که خیلی برایم شگفت و تحسین برانگیز بود، دیدن نمودم.
سفرِ ما واقعا یک سفر روحانی و پر از خاطرات و دستآوردهای معنوی بود. فکر میکردم به هوا پرواز میکنم و با فرشتگان الهی سخن میگویم. احساس میکردم محشری بپا شده و در محضر خدا قرار دارم. بهشت را میدیدم که شهداء در آن گلگشت دارند و مرا با تبسم بسوی خویش فرامیخوانند.
از بند تعلقها آزاد شده بودم و روحم چنان شارژ گرفته بود که فکر میکردم دارم به آغوش خدا پرت میشوم و...
خاطرات ماندگار این معراج روحانی، طولانیست و اهمیت آن فراوان، اما مهمترین هوده اش ارج گذاری به شهداء، پاسداری از نظام اسلامی، زنده نگهداشتن روحیهی انقلابی و آزادی خواهی، بیداری و توجه به دسایس همیشگی دشمنان اسلام، پرهیزگاری و زدودن غبارهای روح و روان و عبرت و آموختن اینکه؛ در جادهی هموار دویدن هنرش چیست؟ مردانه دویدن هنرش در خم و پیچ است!!!
نگارنده به تداوم این برنامهی ارزشمند( کاروان راهیان نور و زیارت مناطق دفاع مقدس) تأکید میکنم و سوژه گیری و اجرای برنامههای شبیه آنرا به کشورهایی چون افغانستان، عراق، لبنان، سوریه و... پیشنهاد میکنم.(اگر میخواهیم به شهدای عزیز خود ارج بگذاریم و انقلابهای اسلامی و مقاوت و آزادی خواهی مان را همچنان زنده نگهداریم؟! چون ما برای انقلابهای اسلامی خویش میلیونها شهید فدا کرده ایم میلیون معلول و هزینههای گزافی پرداخته ایم و باید از این ارزشها دفاع کنیم و آنرا در صندوق تاریخ به فراموشی نسپریم.)
درینجا میخواهم توجه خوانندگان را به مقالهای تحت عنوان" راه سوم و پیشینهی بیداری اسلامی" که دوسال قبل از این نوشته بودم، و خالی از هوده و بیارتباط به این موضوع نیست جلب نمایم.
تاریخچه و طرح مساله:
جهان در نیمهی دوم قرن بیستم میدان تاخت وتاز دو ایدیولوژی کمونیزم و کاپیتالیزم و نظامهای
سلطهی اشتراکیت و سرمایه داری بودکه به صورت سادهتر بلوک شرق و بلوک غرب نامیده میشدند.
پرچم دار محور نخست اتحاد شوروی سوسیالیستی بود که ظاهرا تمام شرق را فراگرفته به طرف جنوب آسیا، خاورمیانه، قاره سیاه و جنوب آمریکا پیشروی میکرد و شاخه های آن چون گیاه هرزه در تمام دنیا همچنان جوانه میزد و رشد میکرد و به عنوان ایدلوژی برتر، انقلاب رو به جلو، حامی کارگر و دهقان و نظام مساوات گستر و آزادی بخش جلوه میکرد و داد از برابری اجتماعی و اقتصادی و بهشت نقد دنیوی برای نسل بشر میزد.
دو دیگر را پرچم دار ایالات متحدهی امریکا بود که او نیز چون اژدهای خوش خال و خط به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم به تمام امریکای شمالی، اروپای شمالی و غربی، استرالیا و شرق آسیا سلطه داشت و در خاور میانه وشمال آفریقا و حتی جنوب آسیا نیز میدان میداد و به دنبال سرزمینهای بیشتر و منابع ثروت بیشتر برای بلعیدن و به یغما بردن بود و گوش جهان را با فریاد لبرالیزم، حقوق بشر، دموکراسی و سکولاریزم پرنموده بود.(۱)
دین در یک بلوک به عنوان افیون تودهها به شدت سرکوپ و در بلوک دیگر به عنوان عامل عقب ماندگی و خشونت به گوشهی انزوا و دربرج و باروی کلیساها محبوس شده بود.
مردم جهان میان دوسنگ کمونیزم و سرمایه داری له شده و راه سومی وجود نداشت و بارقهی امیدی نه، که مردم به آن متوسل شده و راه نجات را جستجو کنند.
اسلام در طول سالیان دراز حاکمیت طاغوت و استعمار قدیم و جدید و دور شدن از اصل نجات بخش خویش که همانا وحی و رسالت، و قرآن و عترت بود، در قرن بیستم نیز زیر ضربات کوبندهی شرق و غرب قد راست نتوانست و همچنان لگد مال میشد و با تبلیغات شوم و مسموم رسانهای چهرهی درخشان آن در پردهی ابهام قرارگرفته بود. به ویژه دو بعد مهم سیاسی و اقتصادی اسلام که واهمهی نظام سلطهی جهانی از آن نواحی بیشتر متصور بود سخت کوبیده شده و در تاریکی نگهداشته شده بودند و حتی بحث و پژوهش در آن زمینه مسخره آمیز و نشان عقب ماندگی و ارتجاع تلقی میشد.
نظام اقتصادی و سیاسی اسلام در اندیشهی جوانان مسلمانتبار که در سراسر سرزمینهای اسلامی از اسلام فقط تبار را به ارث برده بودند تحت هجوم سیل آسا و طوفان مثال تهاجم فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی شرق و غرب نامفهوم و گنگ جلوه میکرد و شاید هم کسی اذعان نداشت که در اسلام مفهومی بنام نظام اقتصادی و اندیشهی سیاسی وجود داشته باشد.
در خاورمیانه کسی باور نداشت که اسلام بتواند حکومتی را برپا یا اداره نماید و شاید سوالی پیش میآمد که اسلام را با حکومت و سیاست چه کار؟ و اصولًا اسلام سیاسی چیزی جز خواب و خیال نبود!
آسیای میانه و بخارا که زمانی مهد اندیشهی اسلامی پنداشته میشد در عمل تحت اشغال بلوک شرق کمونیستی قرارداشت و حتی در مساجد نیز از اسلام خبری نبود.
ترکیهی عثمانی فروپاشیده بود و مصطفی کمال اتاترک سکولاریزم را در ترکیهی جوان و لائیک نهادینه کرده و سخن از حکومت اسلامی جرم پنداشته میشد.
اسلام در جهان عرب نیز که تازه سر از استعمار نظامی بلند کرده بود، تحت قیمومیت سلاطین عیاش و مفت خوار و اکثر مجهول الهویت به خرافات و تاریخ سپرده شده بود. چند کشور عربی که به ظاهر هوای دموکراتیک شدن را به سر میپرورانیدند در دام کمونیزم افتاده و احزاب بعثی با شعارهای داغ سوسیالیستی بازارهای قاهره، دمشق و بغداد را گرم کرده بودند. مخصوصا که اژدهای اسرائیل تازه دهن بازکرده و سرزمینهای عربی را میبلعید و سرطان صهیونیزم در رگ و خون منطقه میتاستاز میداد.
ایران هم وضع بهتر از اعراب نداشت. قاجاریهای زن باره عظمت تاریخی این تمدن بزرگ را به صفر تقرب داده و تمامیت عرضی آن گاهی از شمال و گاهی از جنوب زیر سوال رفته و هر از چند گاهی پارچههای بزرگ و کو چک از پیکر پهناور آن جدا میشد.
در افغانستان هم شعارهای تند و داغ احزاب سوسیالیست بازار پرزرق و برق داشت و جوانان مسلمانتبار را هر روز بیشتر از دیروز اغوا میکرد. جوانانِ در دام افتاده، در محافل خصوصی اعتراف میکردند که ما گرچه مسلمان و مسلمان زاده ایم اما چه سود؟ اسلام نظام سیاسی و اقتصادی ندارد!!! و دنیای امروز دنیای اقتصاد است و عالم دینی مسمی به ملا و آخوند را با سیاست و حکومت چه کار؟
دختر جوان افغانی که سموم فکری کمونیزم او را دیوانه کرده بود بیپرده میگفت: من در مقابل تصویر لینن ادای احترام میکنم در حالیکه قرآن زیر پاهایم قرار دارد! (۲ )
درآمد موضوع:
در ربع اخیر قرن بیستم وضع متفاوتی به پیش آمده و گویا معجزهای رخ داد. بارقههای امید درخشیدن گرفت، خورشید بیداری اسلامی از پسهالههای سیاه جهل و استبداد سر زد و افقهای تازهای را نه تنها به مسلمانان خسته از سلطهی استعمار و امپریالیزم بلکه به تمام مردم جهان که کاسهی صبرشان از نفاق لیبرال دموکراسی غرب و دیکتاتوری کمونیزم به سر آمده بود نوید داد. در سال ۱۹۷۸ میلادی انقلاب کبیر اسلامی به رهبری امام ملکوتی نفس سید روح الله موسوی خمینی در ایران به پیروزی رسید و به تصریح بنیانگذار آن که از انقلاب اسلامی ایران به عنوان انفجار نور تعبیر میکرد، انوار گرم و درخشان انقلاب جهان اسلام و بلکه همه گیتی را فرا گرفت و نقطهی عطفی شد برای بیدار اسلامی و تجدید حیات، عظمت و شکوه تمدن اسلامی، همان تمدنی که نقطه اتصال تمدنهای قدیم و جدید تلقی میشود و اگر مشرق زمین را از قول ویل دورانت مورخ و دانشمند مشهور گهوارهی تمدنها بدانیم، نقطه اوج این تمدنها و مرکز ثقل شان تمدن درخشان و طلایی اسلام بوده است.(۳)
بدون شک بیداری اسلامی و بازگشت به اسلام که ما از آن به عنوان راه سوم بین زنجیر دیکتاتوری و استبداد کمونیزم شرق و انحطاط انسانی نظام سلطه و نفاق لبرال دیموکراسی غرب تعبیر میکنیم و کسانی هم از آن به عنوان راه سوم بین جمود و افراط گرایی (۴) یاد کرده اند، پیش زمینهی طولانیتر دارد و پس منظر آن به فعالیتهای آزادی خواهانهی بیدارکنندهی شرق سید جمال الدین افغانی و پیروانش محمد عبده، اقبال لاهوری و پسانتر به مبارزان راه بازگشت به اسلام و تجدید حیات اسلامی چون ابوالاعلی مودودی، حسن البناء، سید قطب، امام موسی صدر،آیات عظام کاشانی و مدرس، استاد عبدالرحیم نیازی، اسماعیل بلخی افغانی و دهها و بلکه صدها رهبران آگاه و فداکار جهان اسلام برمی گردد، اما آنچه که امام خمینی کرد از قماش متفاوتتر بود. او انرژیهای باالقوه را به فعل تبدیل و پوتانسیلهای موجود در بطن تمدن اسلامی را که به روی آن خاکستر غفلت و پراکندگی امت خوابیده بود به آتش فشانی مبدل ساخت که نه در واحد نژاد، میهن و زبان و مذهب بل به مقیاس وسیع اسلامی انسانی همه خس و خاشاک و موانع بر سر راهِ رسیدن انسان به خوشبختی، رفاه دنیوی و سعادت و نجات اخروی را سوزانید و کوتاه سخن آنکه همه زنجیرهای جادویی و همه حجابهای کاذب را که مانع رسیدن انسان به اصل اهورایی اش بود درید تا در یک قطب میخایل گورباچف رهبر اتحاد شوروی را با نامهی تاریخی اش به پوچی کمونیزم و سوسیالیزم متیقن سازد و هشدار دهد که ازین پس کمونیزم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد(۵) و در قطب دیگر ساموئلهانتینگتون استراتیژیست و نظریه پرداز برتر ایالات متحده را ناچار به پذیرفتن اسلام به عنوان یک تمدن ریشه دار و پیشرو نماید. به قول او "هویت تمدنی یا Civilization Identity بطور روز افزون در آینده اهمیت خواهد یافت و جهان تا اندازهی زیادی بر اثر کنش و واکنش بین هفت یا هشت تمدن بزرگ شکل خواهد گرفت. این تمدنها عبارتند از: تمدن غربی(با شاخه های اروپایی و امریکایی)، تمدن کنفوسیوس، تمدن ژاپنی، تمدن اسلامی، تمدن هندو، تمدن اسلاوی ارتدوکس، تمدن امریکای لاتین و احتمالاً تمدن آفریقایی. (۶) " او سپس در مقالهای تحت عنوان انحطاط امریکا میگوید: "... ایالات متحده آنگونه که ما آن را شناخته ایم باقی نخواهد ماند و به دنبال سایر ابر قدرتهای که صرفاً از طریق ایدئولوژی تعریف شده بودند، در مقبرهی تاریخ دفن خواهد شد.(۷)" امروز نظریه پردازان مشهور و اغلب صهیونیست و دشمن اسلام بر پوچی تمدن نمای صنعتی غرب و لذت جویی افراطی و مصرف گرایی وحشتناک و انسان ستیزی لجام گسیختهی آن اذعان میکنند و از جاگزین شدن تمدن اسلامی بر ویرانههای قابل پیش بینی آن هشدار میدهند.
فرانسیس فوکویاما عضو سابق دفتر برنامهریزیهای سیاسی وزارت امور خارجه امریکا و تحلیلگر ارشد مرکز مطالعاتی "راند" و صاحب نظریهی معروف "پایان تاریخ" میگوید: "سقوط جامعه پذیری در آمریکا تنها محدود به خانواده نیست. بر علاوه؛ انحطاط خانوادهی آمریکایی به سبب تقویت دیگر اشکال زندگی اجتماعی هم نیست، همه پشت سر هم سقوط میکنند.(۸)" و یکی از متفکرین ذی نفوذ آمریکا زبگینو برژنسکی استاد دانشگاههاپکینز، مشاور مرکز مطالعات استراتیژیک واشنگتن و مشاور امنیت ملی جیمی کارتر انحطاط سکولاریزم غربی را جدیتر تصور میکند:
" تصور نمیکنم که سکولاریزم غربی در شکل فعلی اش بهترین ملاک برای حقوق بشر باشد. سکولاریزم غربی اساساً یک موج فرهنگی است که در آن لذت گرایی، خوشگذرانی و مصرفگرایی مفاهیم اصلی را تشکیل میدهد. در چنین خلاءِ اخلاقی و معنوی دفاع از انسان چندان معنی نمیدهد. سکولاریزم عنان گسیخته که بخش اعظمی از غرب را فرا گرفته است در درون خویش نطفهی خود ویرانی فرهنگی را پرورش میدهد.(۹)
نتیجه گیری:
نوشتهی حاضر ضمن بحث کلی در مورد بیداری اسلامی و احیای تمدن اسلامی به حیث راه سوم، تأثیرات مثبت پیروزی انقلاب اسلامی ایران را بر این موج بیداری در سه محور خلاصه میکند:
۱- انقلاب اسلامی ایران و موج بیداری در آسیای میانه و جنوبی:
با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی موج بیداری اسلامی با پیام صدور انقلاب، کشورهای آسیای میانه و جنوبی را فرا گرفت. محور این بیداری افغانستان بود. پیروزی انقلاب مصادف بود با سال اشغال افغانستان توسط قوای اتحاد شوروی سوسیالیستی و آغاز مقاومت در افغانستان علیه رژیم کمونیستی وقت و اردوی اشغالگر سرخ که حداقل ده سال به طول انجامید.
انقلاب اسلامی در افغانستان به طور مستقیم از جمهوری اسلامی ایران الهام میگرفت، گرچه کانونهای مهاجرت و مقاومت در پاکستان نیز شکل گرفته بود. افغانستان بازار فروش و توزیع رسالههای انقلابی بود که از ایران سرازیر میشدند. امام خمینی به شدت از انقلاب اسلامی در افغانستان پشتیبانی و جهاد در برابر اشغال را واجب میدانست. کتب "توضیح المسایل" و "ولایت فقیه" امام در بین مجاهدین دست به دست میشدند و بیانیههای عالمانهی ایشان گوشهای شنوای زیادی داشت. بزودی صدای رسای صدور انقلاب و بیداری اسلامی به آسیای میانه که هفتاد سال سلطهی کمونیزم را تحمل میکرد و همچنان به کشورهای پاکستان، بنگله دیش، هندوستان، فیلیپین و حتی مالیزیا و اندونیزیا رسید و سر از قفقاز نیز بر آورد.
انقلاب اسلامی افغانستان نتیجهی مثمری داد و در پایان پر افتخار خویش، صرف نظر از ویرانیهای داخلی و جنگهای درون گروهی مجاهدین، آسیایمیانه و اروپای شرقی را از زنجیر کمونیزم آزاد ساخت، اتحاد شوروی پاشید، دیوار برلین شکست و ناامیدان قرن بیستم را در پایان آن امیدوار به آزادی نمود.
کشورهای جدید اسلامی در آسیای میانه و قفقاز به وجود آمد و مردم بار دیگر به آغوش مساجد و عقاید اسلامی بازگشتند و فرهنگ عزیز و از دست رفتهی شانرا دوباره احیاء کردند.
۲- انقلاب اسلامی ایران و موج بیداری در خاورمیانه و شمال افریقا:
ایران که قبل از انقلاب اسلامی، ژاندارم امریکا در منطقه بود، با پیروزی انقلاب طلیعهای شد برای بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال افریقا و نعمتی برای آزادیخواهان مسلمان و تشنهی بازگشت به اسلام در عراق، سوریه، عربستان، مصر، تونس و...
محور بیداری اسلامی در این منطقهی مهم فلسطین اشغالی و لبنان بود. امام خمینی مبارزه مردم فلسطین برای آزادی سرزمین مقدس شانرا ازشکل عربی به جامعیت اسلامی درآورد و مسألهی فلسطین را از اهم مسایل جمهوری اسلامی قلمداد کرد. روز جهانی قدس را پایه گذاری نمود، اسرائیل را غدهی سرطانی خواند و الهام بخش انتفاضههای پیاپی در منطقه شد. آزادی جنوب لبنان و نوار غزه از اشغال اسرائیل و موج بیداری اسلامی در منطقه و بهار عربی از پیامدهای همان الهامات مقدس و صدور انقلاب بود که به دنبالهی پیروزی جمهوری اسلامی ایران باید دسته بندی شود.
امام خمینی باری فرمودند: "باید برای آزادی قدس از مسلسلهای متکی بر ایمان و قدرت اسلام استفاده کرد و بازیهای سیاسی را که از آن بوی سازشکاری و راضی نگهداشتن ابرقدرتها به مشام میرسد کنار گذاشت." (۱۰)
۳- انقلاب اسلامی ایران و تأثیرات وسیع جهانی آن:
آشکار است که پیروزی و استمرار انقلاب اسلامی ایران تأثیرات بسزایی در بیداری تمام مردم جهان برای مبارزه با نظام سلطهی جهانی از بوسنیهرزگوین گرفته تا هند و چین و از کشورهای افریقایی گرفته تا قارهی امریکا داشته است. یک نمونهی آن مقاومت غیورانهی مردم امریکای لاتین در برابر نظام سلطه است و نمونهی دیگر آن جنبش ۹۹ در صدی ضد سرمایه داری و شعار تسخیر والاستریت در امریکا بوده که از حوصلهی این مقال خارج است.
منابع و مآخذ:
۱- ورسجی، محمد ابراهیم، جهاد افغانستان و جنگ سرد قدرتهای بزرگ، جلد اول، پیشاور، ۱۳۸۱
۲- محسنی، آیت الله محمد آصف، تصویر حکومت اسلامی در افغانستان، پیشاور ۱۴۱۱
۳- دورانت، ویلیام جیمز، مشرق زمین گاهوارهی تمدن، ترجمهی احمد آرام، جلد اول، چاپ سیزدهم، تهران ۱۳۸۷
۴- قرضاوی، یوسف، بیداری اسلامی بین جمود و افراط گرایی، کابل ۱۳۸۴
۵- نامهی تاریخی امام خمینی به میخایل گوربا چوف رهبراتحادجماهیر شوروی
۶ و ۷ - هانتینگتون، ساموئل، نظریهی برخورد تمدنها، تهران ۱۳۸۲
۸ و ۹ - مصاحبهی سردبیر نشریهی نیوپرسپکتیوزکوارترلی با فوکویاما و برژنسکی شمارهی زمستان ۱۹۹۵ و بهار ۱۹۹۳
۱۰ - برای معلومات بیشتر رجوع کنید به کتاب "نوشتهی کوچک، دغدغهی بزرگ" از نگارنده، مقالهی " بیت المقدس اولین قبله، دومین مسجد" کابل، ۱۳۸۸
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/4062